آریاناآریانا، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره
آریاآریا، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره
آرینآرین، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره

سه قلو های آریایی (آریانا، آریا، آرین)

تولدتون مبارک عشقهای مامان و بابا

گاهی با خود فکر میکنم که شاید روزی..... جایی.... برای گنجشکی دانه پاشیدم که پاداش خداوند به من خنده های زیبای شماست. فرشته های کوچکمون از خدا هزاران بار ممنونیم که شادی بودنتون را به ما بخشید. سه قلو های خوشگلمون تولدتون مبارک. از خداوند مهربونمون همیشه شادی و تندرستی و سعادتمندیتون رو آرزو داریم. ...
27 اسفند 1397

خاله نسترن خوش اومدی

سلام ما خیلی خوشحالیم چون خاله نسترن گلمون اومده پیشمون روز سوم آبان ۹۷ خاله نسترن از اتریش اومد و ما رو کلی ذوق زده کرد مامان و بابا و آریا رفتن فرودگاه استقبالش و آریانا و آرین موندن خونه پیش مامان جونی و بابا جونی جالب اینکه هیچکدوممون غریبی نکردیم و کلی با خاله نسترن خوشحال بودیم البته کلا این چند روز نداشتیم خاله بخوابه😉 خاله کلی برامون سوغاتی های باحال آورده بود و کلی برامون از ایران هم چیزی خرید و کلی هم پول برا به دنیا اومدنمون کادویی داد. خیلی به ما خوش گذشت ولی خاله بعد ۹ روز رفت و به ما قول داد دی ماه باز بیاد پیشمون 😘😘😘😘⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩😍😍😍😍 ...
24 آبان 1397

آخجون تو عروسی عمه مرضیه ما وارد هفت ماهگی شدیم. عروسیت مبارک عمه جون

سلام دیروز ۱۵ شهریور بود عروسی عمه مرضیه بود و ما هم ۶ ماهمون تموم شد و وارد ماه هفتم زندگیمون شدیم. عروسی جاتون خالی خیلی خوش گذشت آریا و آریانا کلی رقصیدن تو عروسی عمه ولی آرین چون دیشب اولین دندونش رو در آورد گریه میکرد و همش با بابا ایرج تو ماشین بودن. بنده خدا بابا ایرج به خاطر آرین فداکاری کرد و تو عروسی عمه زیاد نبود . دستت درد نکنه بالایی خوشگلمون. راستی ما قراره فردا واکسن ۶ ماهگیمون رو بزنیم و تا ۶ماه از واکسن زدن راحت بشیم. واکسنامونو تو سنگسر سمنان می‌زنیم. ما و مامان بابامون از یک ماه حداقل ۲۰ روزش رو سمنانیم خونه مامان باباییمون و یک هفته هم تهران خونه مامان مامانیمون و بقیه اش هم مامان مامانیمون میاد کمک ما. دست مامان ...
16 شهريور 1397

اولین عروسی

سلام جاتون خالی ما سه قلوهای آریایی روز دوم مرداد تو سمنان رفتیم عروسی پسر عمه بابامون آقا مرتضی و پریسا جون . اولش مامان بابامون می‌ترسیدند ما رو ببرن که اذیت نشیم ولی بالاخره رفتیم آریا که کلا خوش گذراند فقط یه ۵ دقیقه گریه کرد آریانا هم تا قبل شام خواب بود بعدش یه کوچولو گریه کرد ولی خوب بود اما آرین کلا با سر و صدا میونه خوبی نداشت و باعث شد که مادربزرگ مادریش اونو رو بالکن بیرونی سالن رو پاش بخوابونه و بنده خدا مامان بزرگ خیلی اذیت شد ولی آرین هم اونجا خوشحال بود فقط تو سالن گریه میکرد راستی ما کلی تیپ زده بودیم ببینید لباسامون خوشگله؟ آخه اولین عروسی بود که رفتیم ...
8 مرداد 1397

اولین تفریح و گردش

سلام ما روز ۲۲ تیرماه ۹۷ برای اولین بار رفتیم رستوران عمو حسین وزن عمو مینا زحمت کشیدن ما رو دعوت کردند عمارت بادگیر سمنان تو راه کلی بیرون رو نگاه کردیم و همه چی برامون جالب و جدید بود چون وقتی بابا مامانمون تنهایی مارو میبرن بیرون ما مجبوریم تو ساک حمل بخوابیم تو ماشین و بیرون رو نمی‌بینیم خلاصه اون شب خیلی به ما خوش گذشت دست عمو و زن عمو درد نکنه ...
1 مرداد 1397