سه قلو های آریایی (آریانا، آریا، آرین)

ما سه قلوهای آریایی ۱۴تیر ۹۷ بازاومدیم مهمونی اینبار خونه مامان جونی و بابا جونی بابامون تو سمنان توراه یکم اذیت کردیم ولی خدارو شکر خوب رسیدیم. ما چون کوچولوییم آریا و آرین تو دوتا ساک حمل بچه می‌خوابیم و آریانا تو بغل مامانمون می‌خوابه و همه با هم تو عقب ماشین هستیم ولی چون بابا برامون کولر زده بود گرممون نشد و راحت دو ساعت و نیمه رسیدیم سمنان البته بابامون یکم تند می‌ره 😁 . فردا ۱۵ تیره و ما ۴ ماهگیمون تموم میشه میریم تو ۵ ماه و یک ماه بزرگ میشیم پس فردا هم واکسن داریم ...

...

سه قلوه‌ای ما به تازگی به تلویزیون خیلی علاقه نشون میدن البته نمیذارم زیاد ببینند ولی تماشای فوتبال ایران و پرتغال رو خیلی دوست داشتند به طوری که آرین جوری از پنالتی که به ضرر ایران داور گرفت ناراحت شد که هرچی بهش گفتم گل نشد قبول نکرد و گریه میکرد به زور آرومش کردم و تصمیم گرفتم دیگه نذارم فوتبال ببینند😁😘😍 ...

قل سوم آرین: آرین جون ساعت ۱۰:۲۲ روز ۱۵ اسفند ماه سال ۹۶ به دنیا آمد و ۲.۱۰۰ وزن داشت پسر بور و چشم روشن ماست بر عکس آریا شیر کم میخوره و باید وقتی خوابه تو خواب یواشکی بهش شیر بدیم 😁😘 پسر خوب و خوشکلیه آرین راحت نمیخوابه قبل خواب باید باباش تو کریر یا ساک حمل تابش بده تا خوابش ببره و مثل آریانا ترجیح میده موقع خواب صدای سشوار رو بشنوه (البته آریانا صدای آب رو هم دوست داره) و وقتی بیدار شد دوست نداره کسی بغلش کنه

قل دوم آریا: آریا جون ساعت۱۰:۲۱ صبح روز ۱۵ اسفند ماه ۹۶ به دنیا اومد حدود ۲.۸۰۰ وزن داشت پسر خوب و خوشکلیه یه کم زیادی به شیر علاقه داره به همین دلیل زیاد شیر میخوره و اضافه اش رو بالا میاره اوایل ما فکر می‌کردیم رفلکس داره و شیر ب ب لاک ای آر بهش می‌دادیم ولی بعد علتش معلوم شد که مال زیاد خوردنه چون اگه شیر بخواد و بهش ندیم غوغا می‌کنه و اونیکی ها رو بیدار می‌کنه 😁😘 ولی پسر مهربون و خنده رویی هست و اگه جاش تمیز باشه و شیرشو بخوره می‌خنده و گریه نمیکنه و خیلی علاقه داره بیدار شد بغلش کنیم

سلام امروز مامانمون میخواد یه کم در مورد خصوصیات ما بنویسه قل اول آریانا: آریانا جون ساعت ۱۰:۲۰ صبح روز ۱۵ اسفند ماه ۹۶ به دنیا اومد حدود ۱.۷۰۰ وزن داشت دختر خوب و خوشکلیه یکم جدی هست ولی از ماه سوم گریه هاش کمتر شد و بیشتر می‌خنده و خیلی حساسه که کسی پیشش باشه اگه بیدار بشه و ببینه کسی نیست اول میگه اه اه اگه کسی توجه نکرد جیغاش داداشاشو بیدار می‌کنه خب دخترم دوست داره مامان باباش کنارش باشن و ترجیح میده رو شکم ما بخوابه تا روی تشک 😀😘 ⁦

ما به چهارمین ماه زندگیمون رسیدیم ...

اولین بار خونه بابا جونی مامان جونی مامانمون ...

روز ۹ خرداد برای اولین بار اومدیم خونه بابا جونی مامان جونی مامانمون. اونا خیلی از ما استقبال کردن چون همه چی جدید بود اول همه جا رو نگاه میکردیم و قرارهای چند روزی اینجا خوش بگذرونیم کولر هم روشن شده و ما اولین باد کولر رو تجربه کردیم. در ضمن هوا هم امروز ۱۰ خرداد تو تهران طوفانی بود ...